کلام از نظر وجود وزن، یا نبود آن دو نوع است: نثر و نظم. کلام موزون را نظم مینامیم؛ در مقابل، به طور معمول، نثر از وجود وزن بیبهره است؛ مثل گفتار روزانه و نوشتار مرسوم. البته ناگفته نماند که نثر را میتوان موزون و آهنگین نوشت؛ مثل گلستان سعدی یا مناجاتنامه خواجه عبدالله انصاری. در نثر با جمله سر و کار داریم؛ اما در نظم با مصراع روبرو هستیم. مصراع الگویی موزون، کوتاه و تکرارشونده از واژهها است. هر دو مصراعْ واحد بزرگتری به نام بیت میسازند. گفتیم کلام موزون را نظم مینامیم. با این توضیح، زمانی کلام را شعر میدانیم که علاوه بر موسیقی (وزن، ردیف و قافیه و...) خیالانگیز باشد؛ به عبارتی، شعر هم موسیقی دارد، و هم از صُوَر خیال (تشبیه، استعاره، کنایه و...) برخوردار است. بنابراین، تفاوت نظم و شعر در خیالانگیز بودن است. مبانی شعر 1 (کلیک کنید)
ردیف واژهای است که در سراسر شعر، با حفظ معنی، دقیقاً تکرار میشود. قافیه واژهای است که حداقلْ بخش پایانی آن، در سراسر شعر ثابت است. به عبارتی، واژههای همقافیه، حداقلْ در بخش پایانی، آهنگ یکسان دارند. در این شعر، واژه «کشم» ردیف است. چون در سراسر شعر، با حفظ معنی دقیقاً تکرار میشود. واژههای «یار، بار، کنار» نیز قافیهها هستند؛ زیرا بخش پایانی آنها، در سراسر شعر، آهنگ یکسان (ار) دارد. تذکر: قافیه و ردیف، در قالبهای مختلف شعر کلاسیک (غزل، مثنوی، چارپاره و...) قواعد مخصوص خود را دارد که در جلسات بعد، در جای خود، به آن اشاره میکنیم. مبانی شعر 2 (کلیک کنید)
شعر کلاسیک یا شعر کهن، در ادبیات فارسی، سابقهای بیش از هزار سال دارد. این نوع شعر، حتما موسیقی (وزن، ردیف و قافیه و...) دارد. در ضمن، مصراعهای آن هماندازه (مساوی) است. همچنین، ردیف و قافیه در آن، جای مشخص و الگوی تکرارشونده دارد. شعر کلاسیک قالبهای مختلف دارد؛ مثل غزل، مثنوی، رباعی، دوبیتی، چارپاره و... . در جلسات بعد، در جای خود، آنها را معرفی میکنیم. فردوسی، خیام، نظامی، مولانا، سعدی و حافظ، از بزرگان شعر کلاسیک ایران، در دورههای گذشته هستند. در دوره معاصر نیز، از میان شاعران پرشمار، محض نمونه، شهریار، هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و حسین منزوی را میتوان نام برد. شعر نو در مقابل شعر کلاسیک قرار میگیرد. یکی از شاخههای شعر نو، به شعر نیمایی معروف است. دلیل این نامگذاری، تلاش نیما یوشیج برای پدید آوردن این نوع شعر بود. شعر نیمایی همانند شعر کلاسیک، موسیقی (وزن، ردیف و قافیه و...) دارد؛ اما مصراعهای آن هماندازه (مساوی) نیست. به عبارتی، بنا بر اراده و اختیار شاعر، مصراعها کوتاه و بلند میشود. بر همین اساس، قافیه در آن، لزوما جای مشخص و الگوی ثابت ندارد. شعر نو، برای نوآموزان بسیار مناسب است؛ مخصوصا برای یادگیری وزن. مهدی اخوان ثالث، محمدرضا شفیعی کدکنی، سهراب سپهری و فریدون مشیری، برخی از نامداران شعر نیمایی هستند. شعر سپید، نوع دیگری از شعر نو است. احمد شاملو را بنیانگذار آن میدانند. بر همین اساس، شعر سپید را شعر شاملویی نیز مینامند. شعر سپید وزن ندارد. حتی استفاده از ردیف و قافیه در آن هیچ الزامی ندارد. به عبارتی، بیش از موسیقی (وزن، ردیف، قافیه و...)، خیالانگیزی در آن نمایان است. پیرو همین، مرز میان شعر سپید و نثر ادبی مبهم است. حتی برخی اعتقاد دارند شعر سپید و نثر ادبی، در اصل یکی هستند. البته ناگفته نماند که در شعر سپید، شاعر برای ساخت موسیقی، از دیگر شگردها و ترفندها باید کمک بگیرد؛ مثل تکرار، واجآرایی و انواع جناس. دیگر این که در این نوع شعر، معنا و مضمون، بیشتر انتزاعی و ذهنی است. در نتیجه، شاید درک آن برای همگان آسان نباشد. از دیگر نامداران شعر سپید، فروغ فرخزاد را میتوان مثال زد. مبانی شعر 3 (کلیک کنید)
قالب مثنوی دو ویژگی دارد: 1. در هر بیت، قافیه عوض میشود. 2. در هر بیت، مصراعها حتما همقافیهاند. در این قالب، ردیف نیز (در صورت استفاده)، مثل قافیه، از بیتی به بیت دیگر عوض میشود. البته از یاد نبریم که در شعر، اساساً استفاده از ردیف، اختیاری است. در بیت اول این شعر، دو واژه «حکایت» و «شکایت» قافیه هستند. واژه «میکند» نیز ردیف است؛ چون در هر دو مصراع، بدون تغییر معنی، دقیقا تکرار میشود. در بیت دوم نیز دو واژه «ببریدهاند» و «نالیدهاند» قافیه هستند. همان طور که ملاحظه میکنید، در هر بیت، مصراعها همقافیهاند. در ضمن، با ورود به بیت بعدی، قافیه عوض میشود. برای درک بهتر این قالب، هجده بیت نخست مثنوی معنوی مولانا را بخوانید. بهتر است شاعران نوآموز، سرودن شعر کلاسیک را با این قالب آغاز کنند؛ چون برای انتخاب قافیه، در مقایسه با غزل و قصیده، آزادی عمل کامل دارند. همین ویژگی ارزشمند و استثنایی مثنوی، به شاعران نامدار ادبیات فارسی فرصت داد تا داستانها و روایتهای بلند را در این قالب ارائه کنند؛ بدون آن که در قید و بند قافیه گرفتار شوند. از نمونههای مشهور این قالب، غیر از مثنوی معنوی مولانا، میتوان شاهنامه فردوسی و لیلی و مجنون نظامی را نام برد. مبانی شعر 4 (کلیک کنید)
قصیده و غزل دو ویژگی مشترک دارند: 1. در بیت اول، هر دو مصراع همقافیهاند. 2. در کل شعر، همه مصراعهای زوج همقافیهاند. «نهان» و «عیان» قافیههای دو مصراع، در بیت اول است. در ضمن، «جهان» قافیه مصراع چهارم است. این قصیده سعدی بیش از پنجاه بیت دارد. در ادامه قصیده، در مصراعهای زوج، قافیهها از این قرار است: کامران، روان، ناتوان و... . همان طور که ملاحظه میکنید در بیت اول، هر دو مصراع همقافیهاند. همچنین، در کل شعر، همه مصراعهای زوج همقافیهاند. تعداد ابیات قصیده به طور معمول بین پانزده تا هفتاد و گاهی هشتاد بیت است. در مقابل، غزل از قصیده کوتاهتر، و معمولا بین پنج تا پانزده بیت است. «من» و «انجمن» قافیههای دو مصراع، در بیت اول است. در ضمن، «اهرمن» قافیه مصراع چهارم است. این غزل حافظ کمتر از ده بیت دارد. در ادامه غزل، در مصراعهای زوج، قافیهها از این قرار است: سُخن، وطن و... . همان طور که ملاحظه میکنید در بیت اول، هر دو مصراع همقافیهاند. همچنین، در کل شعر، همه مصراعهای زوج همقافیهاند. به اعتقاد برخی، با گذشت زمان، قسمت ابتدایی قصیده، از آن جدا شد و نام غزل به خود گرفت. بنا بر این ادعا، میتوان گفت غزلْ به نوعی فرزند قصیده است. قصیده در مقایسه با غزل، رسمیت بیشتری دارد و با توجه به طول آن (هفتاد بیت) در مراسمها و برای موضوعات جدی (مسائل اجتماعی، پند و اندرز و...) مناسبتر است. در گذشته، شاعران از این قالب، به طور خاص برای مدح و ثنا در دربار پادشاهان استفاده میکردند. در مقابل، غزل بیشتر مناسب خلوت است و برای موضوعات عاشقانه و عارفانه به کار میرود. البته امروزه، تقریبا تمام موضوعات، از جمله مسائل سیاسی و اجتماعی را در این قالب میتوان بیان کرد. غزل در طول تاریخ، مخصوصا از قرن ششم هجری به بعد، نزد مردم و شاعران، چنان محبوبیت یافت که به مرور بقیهی قالبها را کنار زد؛ طوری که امروزه، میتوان گفت بخش عمده اشعار فارسی، در این قالب است. سعدی و حافظ، از غزلسراهای برتر در تاریخ شعر فارسی هستند. از غزلسراهای معاصر، شهریار، رهی معیری، هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی، محمدعلی بهمنی، حسین منزوی، قیصر امینپور و فاضل نظری را میتوان نام برد. مبانی شعر 5 (کلیک کنید)
ویژگی اساسی قطعه این است: در کل شعر، همه مصراعهای زوج همقافیهاند. «جنگ» و «آژنگ» قافیههای مصراع دوم و چهارم است. این قطعه بیش از پانزده بیت دارد. در ادامه شعر، در مصراعهای زوج، قافیهها از این قرار است: خَدَنگ، شَرَنگ، رنگ، درنگ، تنگ و... . همان طور که ملاحظه میکنید در کل شعر، همه مصراعهای زوج همقافیهاند. تفاوت قالب قطعه با غزل، در قافیه مصراع اول است. در غزل، مصراع اول نیز با مصراعهای زوج همقافیه است. بر همین اساس، میتوان گفت: قطعه برادر ناتنی غزلْ است. تفاوت دیگر این است که قطعه، حداقل دو بیت دارد؛ اما غزل معمولا حداقل پنج بیت باید داشته باشد. در طول تاریخ ادبیات، شاعران از این قالب، بیشتر برای بیان حکایتهای اخلاقی، مناظره، پند و اندرز و نامهنگاری استفاده میکردند. قالب قطعه، در مقایسه با دیگر قالبها، مخصوصا غزل، قالب حاشیهای و فرعی به حساب میآید. کمتر شاعری را میتوان یافت که به سرودن قطعه مشهور باشد. پروین اعتصامی یکی از این شاعران است. مبانی شعر 6 (کلیک کنید)
سه ویژگی اساسی رباعی این است: 1. چهار مصراع دارد. 2. وزن مخصوص دارد. 3. مصراعهای اول، دوم و چهارم حتما همقافیهاند. در کل، هر مصراع رباعی، هموزن عبارت «لا حَول و لا قُوّه الّا بالله» است. البته در بعضی از موارد، به کمک برخی شگردها، میتوان وزن رباعی را اندکی تغییر داد. همان طور که ملاحظه میکنید این شعر، چهار مصراع دارد، و مصراع اول، دوم و چهارم آن همقافیهاند. وزن آن نیز با عبارت «لا حَول و لا قُوّه الّا بالله» منطبق است. استفاده از قافیه در مصراع سوم رباعی اختیاری است. مثلا در این رباعی، مصراع سوم نیز قافیه دارد: در کل، رباعی قالب حاشیهای و فرعی به حساب میآید؛ طوری که بسیاری از شاعران، در فهرست بلند بالای اشعارشان، علاوه بر دهها قصیده و غزل، چند رباعی هم سرودهاند. در ادبیات فارسی، کمتر شاعری را میتوان یافت که مثل خیام، صرفا به سرودن رباعی مشهور باشد. از رباعیسرایان برجسته معاصر، ایرج زبردست و جلیل صفربیگی را میتوان نام برد. مبانی شعر 7 (کلیک کنید)
دوبیتی سه ویژگی اساسی دارد: 1. چهار مصراع دارد. 2. وزن مخصوص دارد. 3. مصراعهای اول، دوم و چهارم حتما همقافیهاند. دوبیتی هموزن عبارت «مَفاعیلُن مَفاعیلُن مَفاعیلْ» است. برای مثال، منظومه «خسرو و شیرین» از نظامی در همین وزن است. همان طور که ملاحظه میکنید این شعر، چهار مصراع دارد، و مصراع اول، دوم و چهارم آن همقافیهاند. وزن آن نیز با عبارت «مَفاعیلُن مَفاعیلُن مَفاعیلْ» منطبق است. استفاده از قافیه در مصراع سوم دوبیتی اختیاری است. مثلا در این دوبیتی، مصراع سوم نیز قافیه دارد: در کل، دوبیتی نیز مثل رباعی، قالب حاشیهای و فرعی به حساب میآید؛ طوری که بسیاری از شاعران، در فهرست بلند بالای اشعارشان، علاوه بر دهها قصیده و غزل، چند دوبیتی هم سرودهاند. در ادبیات فارسی، کمتر شاعری را میتوان یافت که مثل باباطاهر، صرفا به سرودن دوبیتی مشهور باشد. مبانی شعر 8 (کلیک کنید)
چارپاره دو ویژگی اساسی دارد: 1. زنجیرهای از بندها (بند=دو بیت) است. 2. در هر بند، مصراعهای دوم و چهارم، حتما همقافیهاند. همان طور که ملاحظه میکنید این چارپاره، چهار بند دارد، و در هر بند، مصراع دوم و چهارم همقافیهاند. استفاده از قافیه در مصراع اول بند اختیاری است. مثلا در بند اول این چارپاره، مصراع اول نیز قافیه دارد: نکته: غیر از موارد گفتهشده، قافیههای چارپاره را با الگوهای دیگر نیز میتوان تنظیم کرد. البته برای جلوگیری از پیچیدگی بحث، فعلا از آن میگذریم. چارپاره از قالبهای نو در شعر کلاسیک است که در دوران مشروطه رواج یافت. این قالب، بعد از مثنوی، سادهترین قالب است؛ مخصوصا برای شاعران نوآموز. شاعران کودک و نوجوان، بیش از دیگر شاعران، از این قالب استفاده میکنند. در کارنامه برخی از شاعران (سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، ملکالشعرای بهار، محمدرضا شفیعی کدکنی، فریدون مشیری و...) سرودههایی در قالب چارپاره میتوان یافت. مبانی شعر 9 (کلیک کنید)
بحر طویل شعری شامل چند مصراع بلند است که هر مصراع آن، الگوی موزون و ضرباهنگ تکرارشونده دارد. بر خلاف دیگر قالبهای شعر کلاسیک، بحر طویل، در اکثر موارد، به جای بیت، فقط مصراع دارد. هر یک از این مصراعها را «بند» مینامند. غالبا قافیهها پایان این بندها میآید. البته، در میانه مصراع نیز، میتوان از قافیههای گوناگون استفاده کرد؛ اما این قافیهها، هیچ نوع الگو و مکان مشخص ندارند. پیرو همین نکتهها، بیراه نیست اگر بحر طویل را نثر موزون نیز بنامیم. محض نمونه، دو بند از بحر طویل «اتاق جادو» سروده ابوالقاسم حالت را بخوانید: 1. آن شنیدم که یکی مرد دهاتی، هوس دیدن تهران سرش افتاد و پس از مدت بسیار مدیدی، و تقلای شدیدی، به کف آورد زر و سیمی و رو کرد به تهران، خوش و خندان و غزلخوان، ز سر شوق و شعف، گرم تماشای عمارات، شد و کرد به هر کوی گذرها، و به هر سوی نظرها، و به تحسین و تعجب، نگران گشت به هر کوچه و بازار و خیابان و دُکانی. 2. در خیابان به بنایی که بسی مرتفع و عالی و زیبا و نکو بود و مجلل، نظر افکند و شد از دیدن آن خرم و خرسند و بزد یک دو سه لبخند و جلو آمد و مشغول تماشا شد و یکمرتبه افتاد دو چشمش به آسانسور، ولی البته نبود آدمِ دلساده خبردار که آن چیست؟ برای چه شده ساخته یا بهر چه کار است؟ فقط کرد به سویش نظر و چشم بدان دوخت زمانی. در این نمونه واژه «دکانی» در پایان بند اول واژه «زمانی» در پایان بند دوم، قافیههای این بحر طویل هستند. نسخه کامل این بحر طویل را اینجا بخوانید. بحر طویل جزء قالبهای فرعی و حاشیهای است. از این قالب، در گذشته برای نامهنگاری، مناظره، مرثیه و نوحهسرایی، و نیز طنز و فکاهی استفاده میکردند. امروزه کمتر شاعری به بحر طویل رو میآورد؛ مگر بیشتر از سر تفنن و طبعآزمایی. در نتیجه، کمتر کسی را میتوان یافت که مثل ابوالقاسم حالت، در کارنامه خود، تعدادی پرشمار بحر طویل داشته باشد. کتاب «بحر طویلهای هُدهُد میرزا» مجموعهای از سرودههای طنزآمیز او در این قالب است. فعلا توضیح و تشریح این قالبها را به مجالی دیگر موکول میکنیم تا بحث، پیچیده و دراز نشود. در عوض، از جلسه بعدی، تمرینهای مقدماتی برای سرودن شعر را آغاز میکنیم. مبانی شعر 10 (کلیک کنید)
گام اول سرودن، شعرخوانی است. از شاعران گوناگون، شعر بخوانید. ببینید کدام یک را بیشتر میپسندید. آنگاه از میان اشعار برگزیده، چند مورد را حفظ یا زمزمه کنید، و روزانه با قلم و کاغذ، از روی آنها بنویسید. با تکرار این تمرین، رفتهرفته شعر در ذهن شما ریشه میدواند. از میان شاعران کلاسیک، ترجیحا ابتدا اشعار سعدی، حافظ، خیّام و غزلیّات شمس از مولانا را بخوانید. در میان معاصرین نیز، اشعار این شاعران قابل توجه است: محمدعلی بهمنی، هوشنگ ابتهاج، محمدحسین شهریار، رهی معیری، احمد شاملو، فریدون مشیری، سیمین بهبهانی، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، محمدرضا شفیعی کدکنی، فاضل نظری، مهدی فرجی، نجمه زارع، علیرضا بدیع، سعید بیابانکی، پانتهآ صفایی، حسین منزوی، قیصر امینپور، نادر نادرپور. نمونههای پرشمار از شاعران گوناگون را در دو پایگاه اینترنتی گنجور و چکامه میتوان یافت. مبانی شعر 11 (کلیک کنید)
در شعر کلاسیک، همزمان در سه محور باید حرکت کرد: 1. معنا و مضمون 2. خیال (آرایههای ادبی) 3. موسیقی (وزن و قافیه) در سرودههای شاعران نوآموز، موسیقی (وزن و قافیه) از دو محور (معنا و خیال) دیگر پررنگتر است. به عبارتی، شاعران نوآموز، بیشتر بر رعایت وزن و قافیه تمرکز میکنند؛ پیرو همین، گاهی از ارائه معنا، و پرداختن به خیال باز میمانند. به بیان دیگر، سرودههای آنها، معمولا در ارائه مفهوم و منظور، گنگ و نامفهوم است. همچنین، از خیالانگیزی و شاعرانگی، غالبا بهرهای اندک دارد. بسیاری از شاعران نوآموز، به طور طبیعی، نمیتوانند تعادل و تمرکز خود را همزمان در این سه محور حفظ کنند. با این توضیح، روشن شد چرا سرودن شعر کلاسیک، برای آنها در ابتدا اندکی دشوار است. خبر خوش این که با تمرینهای متنوع و متعدد، میتوان در این سه محور ورزیده شد. برای تحقق این هدف، بهتر است از نثر ادبی شروع کنیم، و گام به گام، به سمت شعر کلاسیک پیش برویم. یعنی اول نثر ادبی، بعد شعر نیمایی، و بعد شعر کلاسیک؛ اول قالبهای ساده؛ مثل مثنوی، چارپاره، و بعد قالبهای حرفهای؛ مثل غزل. روش ساده برای نوشتن نثر ادبی، برگردان شعر به نثر است. در این روش، ابتدا با انتخاب شعری زیبا، آن را به نثر روان برمیگردانیم. به این طریق، مواد و مصالح لازم اولیه فراهم میشود. سپس بنا بر سلیقه فردی، با افزودن جملههای جدید به متن، یا حذف جملههای اضافی از آن، نثر ادبی دلخواه خود را خلق میکنیم. مبانی شعر 12 (کلیک کنید)
با کلیک روی تصویر زیر، نمونه اشعار شاعران خوشذوق را بخوانید: