ارتش امریکا ریچارد بندلر، یکی از بنیانگذاران دانش NLP را فراخواند تا آموزش سربازان امریکایی را به عهده بگیرد. سربازان ارتش، هدف را از فاصله سی متری باید نشانه میگرفتند؛ اما تنها چند نفر به نشان میزدند. ریچارد بندلر آنها را در فاصله سه متری سیبل به صف کرد. وقتی فرمان آتش داد، همه سربازان بدون استثناء تیر را به هدف نشاندند.
بندلر آنها را چند روز به این تمرین وا داشت. سپس از آنها خواست از فاصله شش متری شلیک کنند. این بار نیز سربازان به هدف زدند. پس از تکرار این تمرین، چند روز بعد، این فاصله را به نُه متر رساند. به همین ترتیب، وی هر دفعه فاصله را زیاد میکرد تا سرانجام به سی متری هدف رسید. این بار درصد بسیار زیادی از سربازان به هدف زدند. دقت تیراندازی آنها در مقایسه با عملکردشان قبل از آموزش، خیرهکننده بود.
از این ماجرا میتوان نتیجه گرفت نویسنده نیز برای رسیدن به موفقیت، ابتدا باید نزدیکترین فاصله را به هدف انتخاب کند؛ این فاصله چیست؟ «غلبه بر ترس از نوشتن.»
به عبارتی، نویسنده نوقلم بدون نگرانی از نتیجه کار، فقط باید بنویسد و بایگانی کند. همچنین، به جای توقع از خود، از کارش باید لذت ببرد. وقتی این هدف محقق شد میتواند سراغ هدف دورتر برود؛ یعنی با فراگیری آموزههای جدید، کاستیهای نوشتهاش را بیابد و برطرف کند. مثلا یاد بگیرد غلطهای املایی را چه طور کشف کند. چه طور متن خود را یکدست و یکپارچه بسازد؟ چگونه غلطهای دستوری را بشناسد و اصلاح کند؟ چه طور متن خود را روان کند؟ چگونه بر جذابیت آن بیفزاید؟ و…
این جمله را در نظر بگیرید:
تصویری که از این کتاب که این روزها گاهاً در صدا و سیما توسط مجریهای تلویزیون و رادیو تبلیغ میشود در نظر مخاطب ترسیم میشود همانی که هست نیست. محتوای این کتاب را باید فارق از هر گونه پیشداوری مورد انتقاد قرار داد.
پس از اعمال آموزههای درستنویسی و سادهنویسی صورت بازنوشته این متن چنین میشود:
تصویرسازی رسانهها درباره این کتاب واقعی نیست؛ همان تصویر که گاهی مجریهای صدا و سیما نیز ارائه میکنند؛ حال آن که محتوای این کتاب را فارغ از هر گونه پیشداوری باید نقد کرد.
همچنین، پس از اعمال فنون زیبانویسی، صورت بازنوشته آن به این شکل درمیآید:
رسانهها از این کتاب تصویری ساختند که به همه چیز شبیه است؛ مگر واقعیت. در این همهمه و هیاهو، مجریهای صدا و سیما نیز آتش بیار معرکه شدند؛ حال آن که فارغ از هر گونه پیشداوری، عیار این کتاب را با سنگ محک نقد، باید سنجید.
این ویدئو را تماشا کنید تا دریابید جمله اول چگونه بازنویسی شد.
به یاد داشته باشید که نویسنده با هر حیله و ترفند، اول باید بنویسد؛ حتی بد. زیرا بعداً کیفیت نوشتهاش را میتواند ارتقاء دهد. پس هر بار وسوسه شدید از همان ابتدا خوب بنویسید، یاد داستان تیراندازی سربازان امریکایی بیفتید. از قدیم نیز گفتهاند: «سنگ بزرگ نشانه نزدن است.» با این اوصاف، اگر میخواهید قلمتان قفل شود و نویسندهای بازنده و سرافکنده باشید، به این آموزه عمل نکنید!
دیگر ویدئوهای #تعمیرگاه_جملات را در کانال تلگرام نوقلم تماشا کنید: