از زبان اشیا

نوبت من هم رسید؛ مثل او. چه زود! حالا کنار سطل زباله افتاده‌ام؛ بی‌حاصل و باطل؛ من که روزگاری سرمست بر کاغذ می‌دویدم.

یاد روزهای اول به خیر باد. وقتی نویسنده‌ام از میان خودکارهای لوازم‌التحریر، مرا انتخاب کرد، دنیا به کامم شد و باد توی نوکم انداختم.

به خانه که آمدم، نویسنده‌ام مرا در مشت گرفت و نوشت؛ آن قدر قشنگ شد که به همه مدادهای جامدادی‌اش جلوه فروختم.

حال و روزگارم خوش بود. هر روز مثل فرفره بی‌خیال و سر به هوا، روی سینه‌‌ کاغذ می‌خرامیدم و او را قلقلک می‌دادم. کاغذ به خنده می‌افتاد. خط‌هاش بالا و پایین می‌پرید.

آن ایام جوان بودم و پرجوهر. دور دور من بود. تا این که او را دیدم. در همان نگاه اول، نوکم پیش او گیر کرد.

خیلی «خودکار» بود. سرکش سرخ به سر داشت. به دیدن او، نوکم مچاله و منقبض شد. جوهر در لوله‌ام دوید. رنگ به رنگ شدم؛ آبی لاجوردی‌ام شد مثل آب دهن مرده.

از آن لحظه به بعد، زندگی‌ام دگرگون شد. هر واژه‌ی عاشقانه‌‌ی روی صفحه را نثار او می‌کردم. واژه‌ها که تمام شد، به تکرار افتادم. خواستم نوکش را به دست بیاورم. تصمیم گرفتم از خودم چیزی برایش بنویسم؛ اما در چنگ نویسنده‌ام اسیر بودم. ناچار بودم فقط چیزی را بنویسم که نویسنده‌ام می‌خواست.

قهر کردم. نوکم را از نویسنده‌ام برگرداندم. هی نوشت و خط زد. آن قدر دفترش را کثیف کردم که عاقبت از چشمش افتادم. مرا انداخت توی جامدادی و زیپ آن را هم بست.

در جامدادی تنها بودم؛ تنهای تنها. روزهای رفته را می‌شمردم. به بدنه جامدادی خط می‌کشیدم؛ چهار خط را عمودی و پنجمی را افقی.

شب‌‌ها قبل از خواب، پهلو به پهلو می‌شدم و به او فکر می‌کردم. دلم برای دیدن او یک نقطه شده بود.

بی‌تاب شدم. تصمیم گرفتم از جامدادی فرار کنم. هر چه زور زدم به جایی نرسیدم. همین قدر بود که توانستم اندکی زیپ جامدادی را کنار بزنم. دوباره آفتاب به لوله‌ام تابید و بازتاب رنگین‌کمانی‌اش، روی بدنه جامدادی افتاد.

نوکم را از جامدادی بیرون آوردم. بعد از مدت‌ها او را دیدم. نیمه جوهر شده بود. دیگر مثل گذشته قرمز نبود.

روزها می‌گذشت و او کم‌رنگ‌تر می‌شد. من از او دور بودم. نمی‌دیدم چه می‌نویسد. به همین خاطر، وقتی جوهرش ته کشید، نفهمیدم آخرین واژه‌هایش چه بوده است.

یک روز غروب بود که از توی جامدادی دیدم که سرانجام به آخر رسید. در سوگ او جوهرم را گریستم.

نویسنده‌ام او را به سطل زباله فرستاد. باقی‌مانده جوهرم به جوش آمد. دوست داشتم نویسنده‌ام را خط‌خطی کنم. محبوب من، شایسته‌تر از آن بود که تشییع جنازه‌ای چنین داشته باشد.

با رفتن او، نوکم شکست. جوهر در لوله‌ام یخ زد. دیگر شوق نوشتن نداشتم. گفتم اگر نویسنده‌ام بیاید سراغم، همچنان از او فرمان نمی‌برم. این طوری مجبور خواهد شد مرا هم به سطل زباله بیندازد؛ پیش محبوبم.

پس از مدتی، آمد سراغم. مرا برداشت؛ اما هر چه نوکم را به سینه کاغذ فشار داد، جوهر پس ندادم. چند بار مرا در دهانش فرو برد و بهم ها کرد. بعد هم تکانم داد. از بخار دهانش داشت جوهرم شُل می‌شد؛ اما خودم را سفت نگه داشتم.

آخر سر عصبانی شد و مرا هم پرتاب کرد. از بخت بد، من افتادم کنار سطل زباله؛ نه داخل آن.

حرف دلم در جوهرم نهفته و نگفته ماند. کاش فقط به اندازه دو کلمه، فرصت و قدرت نوشتن داشتم. آن وقت برای خودکار قرمز می‌نوشتم: «دوستت دارم!»

روش 1: طبق تصویر زیر، ابتدای روی دکمه «افزودن به سبد خرید» کلیک کنید.

در این صورت، طبق تصویر زیر، پیغام «از زبان اشیا به سبد خرید شما افزوده شد» نمایان می‌شود. در گام بعد کافی است، روی عبارت «مشاهده سبد خرید» کلیک کنید:

در گام بعد، طبق تصویر زیر، روی دکمه «ادامه جهت تسویه حساب» کلیک کنید:

حالا نام، نام خانوادگی و شماره موبایل خود را در جای خالی بنویسید. سپس در پایین صفحه، سمت چپ، روی دکمه «ثبت سفارش» کلیک کنید تا به صفحه پرداخت بانکی وارد شوید:

بعد از واریز مبلغ، به صفحه زیر هدایت خواهید شد. در  نهایت، کافی است با کلیک روی دکمه «اینجا کلیک کنید» فایل پی‌دی‌اف را دانلود کنید.

روش 2: به دایرکت اینستاگرام نوقلم یا ID سعید تارم در تلگرام saeed_tarom@ پیام بدهید تا برای واریز مستقیم مبلغ، شماره حساب دریافت کنید.

سعید تارم مربی مهارت‌های نگارشی و مدرس داستان‌نویسی است. وی از سال ۱۳۹۰ فعالیت حرفه‌ای خود را آغاز کرده‌ است، و از سال 1395 آموخته‌ها و اندوخته‌های خود را از طریق پایگاه آموزشی نوقلم، با نویسندگان تازه‌نفس به اشتراک می‌گذارد.

تا کنون دو کتاب آموزشی فانوس نویسنده و الفبای نویسندگی را نوشته‌ است. همچنین، هم‌اکنون مشغول نگارش دو کتاب آموزشی «نردبان داستان»، و «قلم‌بند» است.

برخی از موفقیت‌ها و فعالیت‌های او:

1- نفر سوم جشنواره ملی داستانک یلدا (۱۳۹۳)

2- رتبه برگزیده فراخوان طنز چهل سالگی (۱۳۹۷)

3- رتبه تقدیری نثر طنز، در سومین جشنواره سوهان روح در استان قم (تابستان ۱۳۹۶) 

4- برگزاری دوره‌های آموزشی: باشگاه نویسندگان (پایه و پیشرفته)، رمان‌نویسی (پایه و پیشرفته) و... .

در ویدئوی زیر، قسمتی از گفتگوی او با سید علی ضیاء را در برنامه فرمول یک مشاهده کنید: